امروز جمعه 02 آذر 1403 http://oelmi.cloob24.com
0

اشاره

به این تجربه ی معلمی توجه کنید «عقربه های ساعت، نزدیک شدن به پایان کلاس را نشان می دهد. فضای کلاس از صدای همهمه ی بچه ها پر شده در حالی که هنوز قسمت زیادی از درس ارائه نشده است. احساس ناکامی از ادامه ی تدریس، خشمی در من بوجود آورد که ناگهان صدایم را بالاتر از صدای بچه ها شنیدم: ساکت! و بعد هم جملاتی سرزنش آمیز و ابراز شکایت از همراهی نکردن بچه ها با خودم. هنوز حرف های من و نگاه متعجب بچه ها تمام نشده است که صدای زنگ، پایان این جلسه را اعلام می کند.» شاید هر معلمی فضای توصیف شده از این کلاس و یا موارد مانند آن را تجربه کرده باشد. در محیط یادگیری کلاس، همواره عواملی به جز محتوای کتاب درسی و ابزار مورد استفاده وجود دارند که بر یادگیری فراگیرندگان تأثیر می گذارند. تعدد و تنوع این عوامل به قدری وسیع است که تنها ذکر نام آن ها، به نگارش در چندین صفحه نیاز دارد.

اما یکی از مهم ترین عوامل تأثیر گذار در این خصوص، نوع ارتباط میان فردی در یک فضای یادگیری است. نوع ارتباط معلم و دانش آموز و متعاقب آن ارتباطی که معلم میان فراگیرندگان برقرار می کند، می تواند زمینه ساز یادگیری بیشتر و یا بر عکس باشد. بدون شک، علاوه بر یادگیری دانش و مهارت های تدریس، ارتباط حاکم درسطح کلاس، در بینش و نگرش افراد نیز تأثیر می گذارد. از این رو، برداشت معلم از مفهوم ارتباط افقی میان فردی و میزان آگاهی او از موانع و عوامل مؤثر در آن، ضروری است و بر شکل گیری مناسب ترین حالت ارتباط عمودی میان خود و دانش آموزان اثر می گذارد.

ارتباط در کلاس درس

مفهوم ارتباط به صورت های متفاوتی بیان شده است. برخی از دانشمندان، ارتباط را فن انتقال اطلاعات و افکار و رفتارهای انسانی از یک شخص به شخص دیگر می دانند. گروهی دیگر، کلمه ی ارتباط را معرف تمام جریان هایی دانسته اند که به وسیله ی آن، اندیشه ای می تواند اندیشه ی دیگری را تحت تأثیر قرار دهد. در فرایند یاددهی – یادگیری، ارتباط عبارت است از انتقال پیام از فرستنده به گیرنده (فراگیر)، مشروط بر آن که محتوای پیام مورد نظر فرستنده به گیرنده ی پیام منتقل شود و بر عکس. به این ترتیب، می توان نتیجه گرفت که صرف انتقال پیام، نمی تواند مفهوم ارتباط را در بر داشته باشد. این بدان معناست که صرف حضور معلم و دانش آموزان در کلاس درس و ارائه ی درس مورد نظر، نمی تواند نشان دهنده ی ایجاد ارتباط موفق باشد. در مدل کلاسیک ارتباط انسانی ویلبر شرام، اشتراک بین دانسته های فرستنده و گیرنده موجب می شود تا این دو بتوانند در زمینه ای خاص یکدیگر را تحت تأثیر قرار دهند و تغییرات لازم را به وجود آورند.

این نکته یادآور فلسفه ی ساختن گرایی در یادگیری است.

هنگامی که معلم، نقطه ی آغازین آموزش خود را بر یادداشته های قبلی دانش آموز بنا می کند، در این حالت در بهترین حالت ارتباط با وی قرار می گیرد. به این مثال توجه کنید: «معلم می خواهد مفهوم مفرد و جمع را در درس عربی برای دانش آموزان سال اول دوره ی راهنمایی تحصیلی توضیح دهد. برای این کار، در یکی از مراحل تدریس خود، از دانش آموزان می خواهد در یک برگه چیزهایی را بنویسند که فقط یکی هستند (مثلاً آسمان) سپس به اطراف خود فکر کنند و چیزهایی را بنویسند که بیش از یکی از آن ها را می شناسند (مثلاً درخت) تا این مرحله، معلم یادگیری را بر اساس اطلاعات دانش آموزان و مثال های آشنا برای هر یک از آن ها قرار داده است. این بدان معناست که معلم توانسته است نقاط مشترکی را برای ارتباط میان خود و فراگیر ایجاد کند.» هم چنین، در برقراری ارتباط ممکن است هدف های متفاوتی مد نظر باشد که به همین سبب، روش برقراری ارتباط نیز، با توجه به هدف آن، متفاوت خواهد بود.

به عبارت دیگر، برای هر ارتباطی، هدفی ویژه وجود دارد و یک پیام به خودی خود هیچ گونه هدفی ندارد. در صورت مطالعه ی مدل های ارتباطی شافن و ویور، ویلبر شرام و سایرین، می توان توضیحات قانع کننده تری را با پشتوانه های تحقیقاتی تجربی ارائه داد. هدف پیام، به شرایط فرستنده و گیرنده بستگی مستقیم دارد. فرستنده و گیرنده ی پیام در شرایطی خاص، هدف ویژه ای را در یک فرایند ارتباطی در نظر می گیرند و روش مناسب با آن را انتخاب می کنند. برای مثال، ممکن است معلمی به دانش آموز خود اخم کند؛ با این هدف که دانش آموز دست از کاری که مشغول آن است، بردارد و هدف معلم دیگر از اخم کردن این باشد که دانش آموز را متوجه کند که پاسخ وی نادرست است و باید آن را اصلاح کند. در هر دو حالت، شرایطی که گیرنده ی پیام یعنی فراگیرنده در آن قرار دارد نیز، در ایجاد ارتباط و حصول نتیجه ی مورد نظر تأثیر دارد. برای مثال، ممکن است دانش آموزی که مشغول پاسخ دادن به سؤال معلم است، با مشاهده ی اخم او، تصور کند مقصود معلم این است که هنگام پاسخ دادن به سؤال وی، نباید در جای خود بنشیند و به همین علت، بلافاصله می ایستد. این موارد بیانگر ضرورت شناخت شیوه های ارتباطی و نحوه ی مؤثر آن در شرایط گوناگون است.

در مجموع، هدف نهایی ارتباط انسانی در یک محیط یادگیری، شناخت، انتقال، تأثیر، کنترل و هدایت است. در ارتباطی که به منظور فرایند یاددهی – یادگیری صورت می گیرد، تلاش می شود تا با ایجاد تغییر در شرایط یادگیری، تأثیر و کنترل فکری و رفتاری فراگیران صورت گیرد و لازمه ی چنین ارتباطی، شناخت تمایلات و توانایی مخاطبان است. برای مثال، نمی توان انتظار داشت که در یک کلاس، یادگیری مفهومی که پیش شرط های قبلی آن آموزش داده نشده است، حتی با وجود استفاده از انواع امکانات و وسایل آموزشی که موجب تسهیل ارتباط می شوند، به درستی اتفاق بیفتد. درست مانند زمانی که بخواهیم دانش آموزان پیش از آن که اعداد را بشناسد، چهار عمل اصلی را انجام دهند. این شناخت، سایر ویژگی ها و صفات فراگیران، محیط یادگیری، مهارت های معلم و نیز کسب آگاهی از مؤلفه های فرایند ارتباط را شامل می شود. در چنین حالتی، نوع ارتباط معلم و دانش آموز، رفتار هر دو را متأثر می سازد. برای مثال، انتظار معلم از دانش آموز مبنی بر داشتن انگیزه ی یادگیری و تحرک ویژه به منظور کسب آگاهی و دانش، زمانی برآورده می شود که معلم، فردی با انگیزه ی یادگیری بالا باشد و تحرک لازم برای کسب دانش تازه را داشته باشد. بدیهی است که فرایند یاددهی – یادگیری به شکلی است که موقعیت های متفاوتی را برای نمایاندن ویژگی های معلم فراهم می آورد.

جنبه های متنوع در یک فرایند ارتباطی

همواره روش ها و مدل های ارتباطی از رشد و گسترش بالایی برخوردارند. به همین علت لازم است، معلم بخش عظیمی از اطلاعات خود را به این موضوع اختصاص دهد. یکی از دلایلی که در نظام آموزشی امروز، روش های معمول و سنتی چندان نمی توانند کارایی داشته باشند، پیچیدگی و تداخل روش های ارتباطی است. چرا که این حالت، باعث تداخل هدف های ارتباطی نیز می شود. در نتیجه ممکن است در یک فرایند ارتباطی، چندین هدف نهفته باشد. به مثالی در این زمینه توجه کنید. «یکی از اقدامات لازم که معلم پس از حضور در کلاس درس باید انجام دهد، تهیه ی طرح درس است. در این زمینه، معلم قبل از رفتن به کلاس، برای ایجاد یادگیری مفهوم مورد نظر خود، دانش پایه و علاقه ی شاگردان را در نظر می گیرد و برای تدریس خود طرح درس تهیه می کند. بر اساس این طرح درس، ارتباطی شکل می گیرد که به آن ارتباط ارادی گفته می شود. در این حالت، ارتباط با طرح و برنامه ریزی قبلی و حساب شده صورت می گیرد.

برای مثال، معلم برای تدریس مفهومی خاص، شیوه ی بدیعه پردازی و نمایش را انتخاب می کند و ماکتی را هم همراه خود به کلاس می برد. تا این جا، او طرح و برنامه ای را از پیش تعیین کرده است. اما در کلاس، هنگام نشان دادن ماکت، با سؤالاتی از سوی دانش آموزان مواجه می شود که قبلاً آن ها را پیش بینی نکرده است. او مجبور می شود، اشکالی را روی تابلو بکشد و توضیحاتی را ارائه دهد. در چنین شرایطی، معلم نمی تواند از ارتباط ارادی خود بهره بگیرد و پیامی را اعلام می کند که در فرستنده به عمل یا احساسی مشخص منجر می شود.» به چنین ارتباطی که بدون طرح و برنامه ریزی قبلی صورت می گیرد، ارتباط غیر ارادی می گویند.

معمولا، تعامل های احساسی در کلاس درس از این نوع هستند. مانند هنگامی که معلم در حین استفاده از یک وسیله آموزشی، با سؤالاتی از سوی دانش آموزان رو به رو می شود که قبلا، آن ها را پیش بینی نکرده است. چگونگی پاسخ معلم و نوع واکنش وی به این سؤالات، تعیین کننده ی ایجاد و میزان اثر بخشی ارتباط خواهند بود.» مثال ذکر شده، حالت بسیار ساده ای از تداخل دو شیوه ی ارتباطی را بیان می کند. حال آن که در محیط های یادگیری، ضرورت ارتباط های بسیار پیچیده تری احساس می شود.

منبع: تبیان

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه