مقدمه:
از ویژگی های مهم انسان قدرت اندیشه او و از عالی ترین جلوه های اندیشه انسانی، تفکر خلاق است، قدرتی که تا کنون با آن تصمیم گرفته وتوانسته است به حل مشکلات بپردازد و به رشد و تعالی نایل شود.
دنیای امروز نیازمند زنان و مردانی خلاق است که به رشد و ارتقا در تمام زمینه های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برسند به همین دلیل آموزش صحیح کودکان، در جهت رشد خلاقیت آنان باید مورد توجه نظام های آموزش و پرورش جهان قرار بگیرد.
در حال حاضر در کشورهای توسعه یافته شکوفایی و پرورش خلاقیت دانش آموزان عالی ترین و مهم ترین هدف آموزش و پرورش آن ها به شمار می رود دراین کشورها اهمیت پرورش خلاقیت به حدی است که در همه مقاطع مختلف تحصیلی از دوره بیش از دبستان تا سطح دانشگاه واحدها و مواد درسی ویژای به این موضوع اختصاص داده شده است بدیهی است برای بروز خلاقیت باید عناصر و عوامل گوناگون در کنار هم قرار گیرند تا این امر به شکل مطلوب صورت پذیرد از جمله این عوامل و عناصر ایجاد فضای مناسب و چگونگی روش یادگیری و یاددهی است. تحقیقات نشان داده است دانش آموزانی که در فضای آزاد و به دور از استرس به یادگیری پرداخته اند خلاق تر عمل می کنند و بر عکس دانش آموزانی که یادگیری به شکل سنتی را تجربه کرده اند به دلیل این که در فضایی پر از اضطراب و تنش که محصول شیوه های غلط ارزشیابی تحصیلی است قرار داشته اند انگیزه های خلاقیت را از دست داده اند به همین سبب نیاز به تغییر در روش یادگیری و یاددهی و همچنین روش ارزشیابی احساس می شود.
چکیده:
بیش تر اوقات مردم کلمه خلاق را مترادف کلمه پرز استعداد وبا هوش می دانند و تصور آنان این است که کودک با استعداد و با هوش لزوما" خلاق است. با این که کودک خلاق از هوش بالایی نیز برخوردار می باشد. هر چند کودکان با هوش، استعداد بالقوه پیش تری دارند تا در راه های خلاق به کار ببرند، اما خلاقیت همان استعداد و هوش نیست خلاقیت فرایندی است که بر مبنای استعداد، آموزش و تفکر استوار است «خلاقیت گستره وسیعی از مسایل کوچک روزانه تا پیشرفت های مهم تاریخی در علوم، ادبیات و هنر را در بر می گیرد و بر خلاف نظر عمومی، هر فرد با توانایی های شناختی معمولی، با مقداری تلاش می تواند از خود خلاقیت به خرج دهد. کودکان در سنین مختلف انواع متفاوتی از رفتارهای خلاق را نشان یم دهند ضمنا" تحقیقات نشان داده است دانش آموزانی که استقلال بیشتری در تصمیم گیری دارند به آنان حق انتخاب داده می شود از انگیزه درونی بیشتری برای انجام کار برخوردارند و پیشرفت خلاقیت در آنان قابل ملاحظه است.
---------------------------------------------------------
عوامل موثر در تلاش برای نوآوری
آسایش ما انسان ها که امروزه از آن برخوردار هستیم در نتیجه تلاش افرادی بوده است که برای رفاه بشر شبانه روز تلاش کرده و فکر و ذهن خود را بکار انداخته و مشکلات بسیاری را حل کرده اند و با تلاش بر علم و دانش خود افزوده و با خلق رسانه های جمعی مردم را به هم نزدیک تر ساخته اند، انسان هایی که آتش آهن، چرخ، جاده، خط، کاغذ، ماشین بخار، برق، تلفن، علت امراض، خواص گیاهان، قوانین کار آمد اجتماعی و هزاران چیز دیگر را کشف، اختراع و ابداع کردند و زیر بنای پیشرفت و اسایش امروزیان را فراهم ساختند.
نیاز عامل اساسی برای ابداع و نوآوری می باشد. انسان بریا رفع نیاز، هم نوع خود تلاش می کند، اندیشه می کند و دست به ابداع و اختراع می زند تا نیازی از نیازهای انسان ها را برآورد و کارش مورد قبول حق و مردم قرار بگیرد از دیدگاه افراد خلاق، خلاقیت مانند تابلو زیبای یک نقاش از طبیعت زیباست که چشم بینندگان را خیره می کند. هنگامی که انسان بر میزان دانش و مهارت و نوآوری های خود می افزاید و می کوشد تا عاشقانه آن ها را به پای مخلوق خدا بریزد با این نگرش صمیمانه و کار انسانی و صادقانه، بی تردید سلامت روح و روان رضایت فردی و پیروزی معنوی و مادی دلخواه را نصیب خود می کند و الگویی برای افراد دیگر می شود و افراد آگاه و دانا را به این کار تشویق می کند و به جامعه جان تازه ای می بخشد.
مهارت رویارویی با مشکلات
یکی از مهم ترین توانمندی های انسان، قدرت رویارویی با مشکلات روزمره زندگی است منظور از رویارویی با مشکلات روزمره، تلاشهایی است که برای کنترل و اداره کردن موقعیت هایی به عمل می آوریم که آن ها را خطرناک و تنش زا ارزیابی می کنیم. این تلاش، دو نکته اساسی را در ذهن وارد می سازد: یکی تلاش و برنامه ریزی و دیگری تدریجی بودن فرایند رویارویی.
هر یک از ما در طول زندگی بر اساس تأثیرات تربیتی دریافت کرده از خانواده و جامعه از روش هایی برای مقابله با مسائل استفاده می کنیم. گاه آن چنان بر هیجان متمرکز می شویم که شادی، خشم، نا امیدی و... مجال تفکر را از ما سلب کرده، بلافاصله با واکنشی هیجانی تصمیم می گیریم و عمل می کنیم و گاه با تکیه بر صبر، تفکر و... ب مسئله متمرکز شده، هیجان و احساس خود را تحت کنترل در می آوریم و به انتخابی معقول دست می یابیم.
یکی از راه های مقابله با مشکلات که سود مندترین نتایج را در برخورد مناسب با مشکلات دارد، مقابله متمرکز بر مشکل، یعنی مورد بررسی قرار دادن مسائل و راه حل یابی برای آن ها است.
برای بهتر زندگی کردن باید مهارت زندگی را یاد گرفت و در هیچ کاری عجولانه تصمیم گیری نکرد لذا داشتن مهارت های مقابله ای توانمند برای کاهش استرس و احساس رضایت از فرایند تصمیم گیری به نحو خلاق امر ضروری است.
تصمیم گیری خلاقانه
افرادی می توانند در مسائل زندگی تصمیم گیری خلاقانه ای داشته باشند که اعتماد بنفس در آنها بیشتر باشد و بدون اظهار ناتوانی در امو.ر زندگی و مسائل شخصی خود تصمیم گیری عاقلانه ای داشته باشند افرادی که انعطاف پذیرند و قادرند در موقعیت های مشابه راه حل های جانشین ابداع، ایجاد و خلق کنند و تنها به یک روش و در موقعیت های متفاوت اکتفا نمی کنند. دور اندیش اند به این معنا که می توانند اثرات طولانی مدت پاسخ های مقابله ای خود را پیش بینی کنند و منطقی فکر می کنند و ارزیابی های دقیق و درست از موقعیت به عمل می آورند چنین افرادی تصمیم گیری خلاقانه ای در مورد مسائل مختلف می گیرند و در کار خود موفق هستندئ. با احساس تسلط و کفایت با مشکلات رو به رو می شوند و هدفشان ارزیابی موقعیت، دریافت کمک و حمایت از ذیگران و حل مسأله از طریق یک طرح عملی و علمی مفید است. افراد خلاق مشکلات زندگی را فرصتی برای رشد خود تلقی می کنند و سعی می کنند با امید صبر و شوخ طبعی با این مسائل مواجه شوند. یکی از ویژگیهای بارز این اشخاص خود کار آمدی است
یعنی توانایی مقابله با مشکلات و استفاده از آن افراد را ترغیب می کند تا برای خود اهدافی معنی دار انتخاب کنند، زیرا ایمان دارند که می توانند به این اهداف دست یابند. این افراد همان نتایج مطلوبی را که از طریق برنامه ریزی، مسئله گشایی و کسب مهارت های ضروری در زندگی نصیبشان می شود به دست می آورند.
توانایی مقابله با مشکلات موجب پایداری و تداوم و بردباری می شود به نحوی که بعد از شکست به سادگی تسلیم نمی شوند، بلکه برای رسیدن به اهدافشان به دنبال راه های دیگر می گردند. به نقاط ضعف و قوت خود آگاه اند، اهداف واقع بینانه ای انتخاب یم کنند و از خود انتظارات معقول دارند افرادی که درست در نقطه مقابل این افراد قرار دارند کسانی هستند که توجهی به نقش خود در ایجاد تحولات و طراحی مسیر زندگی ندارند، یا به نوعی مسئولیت زندگی را به عهده نمی گیرند و از مشکلات دوری می کنند با این که بدون در نظر گرفتن موقعیت و تلاش برای یافتن راه حل بهتر، به طور تکانشی واکنش نشان می دهند. خشمگین، عصبی یا افسرده و منفعل اند. خود یا دیگران را به خاطر مشکلاتشان سرزنش کرده، از ارزش برخورد با مشکلات زندگی با احساس امید، تسلط و کنترل شخصی غافل اند.
داشتن دیدگاه منفی نسبت به مشکلات مانع هر گونه اقدام موفقیت آمیز در حل مسئله می گردد. چنین دیدگاههایی احتمالا" حاوی افکار غیر طبیعی، انعطاف ناپذیر و غیر واقعی نسبت به مشکل است که می توان از جمله این باورها به موارد زیر توجه کرد: الف- باور داشتن به این که نباید در زندگی با مشکل روبرو شد.
ب- اعتماد به این که وجود مشکل در زندگی نشانه ضعف، بی لیاقتی و ناتوانی است ج – سعی در اجتناب و دور شدن از مشکل و سپردن آن به دست زمان د- سرزنش کردن خود هنگام مواجه شدن با مشکل ر- هنگام رو به رو شدن با مشکل دچار در ماندگی و نا امیدی شدن و باور داشتن به این که نمی توان مشکل را حل کرد.
با توجه به این افکار و باورهای غیرمنطقی دیگر، که هر کس خود سازنده آن هاست، می توان با اطمینان گفت که قدم اول در حل مشکل به طور موفقیت آمیز مشکل را بزرگ ندیدین است. پرورش ادراک «تو می توانی» است. مسئله گشاهای موفق موقعیت مشکل زا را به عنوان بخشی از زندگی تلقی می کنند و به این واقعیت واقف اند که مقابله منطقی و آرام با چالش ها مهم تر و بهتر از برخورد تکانشی با آن آن هاست.
تفکر نقادانه
مهارت مورد نیاز برای مقابله منطقی و ارام با چالش ها، تفکر نقادانه است. تفکر نقادانه را می توان مهارت و هنر رهبری کردن ذهن خود تعریف کرد. بر این اساس ارزش آن نیز کاملا" روشن است. اگر ما می توانیم ذهن خود را رهبری کنیم، می توانیم زندگی خود را نیز رهبری کنیم، آن را بهبود ببخشیم و اصلاح کنیم، می توانیم زندگی را تحت کنترل خود در می آوریم، جهت دهیم و هدایت کنیم. اولین حاصل این تفکر،علاقمند شدن به این است که بدانیم چگونه ذهن ما کار می کند، چگونه می توانیم انگیزه ایجاد کنیم و عملکرد آن را برای بهتر شدن تغییر دهیم. این امر ما را وا می دارد که انگیزه های آنی خود را با فکر کردن مورد آزمون و بررسی قرار دهیم و به راه های فکر کردن و سپس عمل کردن در تمام ابعاد زندگی، عادت کنیم.
همه رفتارهای ما بر اساس انگیزه و دلایلی صورت می گیرد، اما به ندرت انگیزه های خود را بررسی می کنیم تا در یابیم که آیا منطقی اند یا نه؟ ما به ندرت دلایل را موشکافانه مورد انتقاد قرار می دهیم تا ببینیم آیا بطور منطقی توجیه می شوند؟ به عنوان مثال، در نقش پدر و مادر، ما اغلب به فرزندانمان به طور آنی و بدون نقد و بررسی پاسخ می دهیم. بدون آن که تأمل کنیم و ببینیم آیا رفتار آنی ما با آن چه می خواهیم به عنوان والد عمل کنیم، همسان است، آیا مشارکتی در افزایش اعتماد به نفس آن ها داریم؟ یا این که آن ها را از مسئولانه فکر کردن یا صحبت کردن در مورد رفتارشان دلسرد می کنیم؟ به عنوان معلم، در خیلی از مواقع به خود اجازه می دهیم بدون نقد و بررسی هر آن چه را که فکر می کنیم تدریس کنیم، تکالیفی به دانش آموزان بدهیم که با بی اعتنایی انجام دهند، به طور سهوی آن ها را از داشتن ابتکار و استقلال دلسرد کنیم و... متأسفانه این که به خود اجازه می دهیم و به روشی کما بیش خودکار و غیر منتقدانه و بدون عمل کردن مطابق مهارت ها و دیدگاهها که توانایی آن را داریم، زندگی می کنیم، سبب می شود که به خودمان و دیگران آسیب بزنیم وفرصت ها را برای داشتن زندگی کامل تر، شادتر و پایدارتر وپر بارتر از دست بدهیم.
گر چه دیدگاه هایی متفاوتی راجع به بهترین روش پروراندن تفکر نقادانه وجود دارد، اما تقریبا" همه متخصصان با نقش برجسته معلم کلاس در پی ریزی برنامه کلاسی، به نحوی که تفکر نقادانه را تشویق کند، موافق اند. این معلمان می توانند: در کلاس جوی ایجاد کنند که در آن دانش آموزان به پرسیدن سؤال، پیگیری در امور، اکتشاف نکات جدید و تشریک مساعی تشویق شوند.
با ایجاد اطمینان مبنی بر مورد پذیرش قرار گرفتن، در دانش آموزان بصیرت روشنفکرانه ای برای خطر پذیرش در کلاس ایجاد می کنند.
بر یادگیری پویا، به جای فراگیری منفصل دانش تمرکز کنند. دانش آموزانی که عادت کرده اند صرفا" مطالب کتاب ر فرا بگیرند و فقط بر پایه ارائه بی کم و کاست همان مطالب مورد آزمون قرار گیرند، آمادگی پذیرش ایده نو و تفکر نقادانه را از دست می دهند.
معلمان از دانش آموزان بخواهند با دقت مطالب خود را شرح دهند. از عقاید، باورهای خود و... دفاع کنند تا اطلاعات مقدماتی مربوط به الگوهای فکر کردن، استدلال نمودن و... را به دست آورند.
معلمان می توانند در رفتار خود مهارت ها و پیگیری روند تفکر نقادانه را طراحی کنند، زیرا دسته وسیعی از رفتارها به وسیله مشاهده کردن، مدل و الگو برداری از رفتار دیگران یاد گرفته می شوند.
یکی از مهارت هایی که لازم است به دانش آموزان در تبادل افکار داده شود فراگیری تفکر نقادانه است. استفاده از تبادل اندیشه، مجموعه ای از تکنیک ها و روش ها برای تولید نظریات جدید و مفید و پرورش تفکر خلاق، در پی نقادانه تحلیل کردن است.
تفکر نقادنه مجموعه ای از مهارت ها، مثل توانایی شناختن تعصبات، تفاوت قائل شدن بین اطلاعات مرتبط و غیر مرتبط، ملاحظه کردن دیدگاههای مخالف، تغییر دادن یک حالت و وضعیت با توجه به دلایل و شواهد و... را شامل می شود.
ارزش های اجتماعی و خلاقیت
انسان در تمام دوران زندگی در حال یادگیری و در جستجوی یافتن پاسخ به پرسشهای خود است. و برای یافتن پاسخ های خود از افراد آگاه و بزرگترها کمک می گیرند و یا از طریق خانواده و اجتماع مورد راهنمایی قرار می گیرد. نظام آموزش و پرورش بیشترین سهم را در جهت ابداعات بشری بر عهده دارد. خانواده و بعد از آن مدرسه مهمترین مکانهایی هستند که درآن مهارت های زندگی را یاد می گیرد و به ارزش های اجتماعی پی می برد کودکان و نوجوانان، دوازده سال در مدرسه زندگی می کنند، یاد می گیرند و ساخته می شوند و اولین تجربه های زندگی اجتماعی کودک در محیط مدرسه فراهم می شود و بسیاری از برداشت های ذهنی، باورها و بازخوردهای آنان نسبت به زندگی در مدرسه و درکلاس درس، مورد آزمون، سنجش و تجربه قرار می گیرند. به همین دلیل گفته شده است که مدرسه سرچشمه مناسبات اجتماعی و رفتارها و کردارهای نسل آینده است و در بلند مدت کل جامعه محصول فرهنگی آن قلمداد می شود.
صاحب نظران هدف اصلی آموزش و پرورش را در قالب پنج اصل زیر مطرح می کنند:
1-یادگیری عمیق مباحث مندرج در برنامه ریزی درس. 2- تقویت روحیه خلاقیت وتحقیق در دانش آموزان با مطالعات کتابهای علمی 3- شناخت استعدادهای دانش آموزان و هدایت آنان.4- ایجاد مهارت لازم برای اشتغال در جامعه 5- فراگیری مهارت های لازم برای زندگی اجتماعی مناسب.
برنامه درسی باید طوری باشد که به جای محفوظات پروری خلاقیت و ابتکار و شکوفا کردن استعداد ها را پرورش دهد و در نوجوانان ما نشاط و دلگرمی به مطالعه را ایجاد نماید.
باید یادگیری کودکان بریا دانستن، عمل کردن و برای زندگی کردن و یادگیری برای با هم زندگی کردن باشد. باید مهارت های زندگی را به دانش آموزان بیاموزیم و فرصت تمرین ها را در کلاس و مدرسه به وجود اوریم.
باید به دانش آموزان درس زندگی داد. درس رشد عاطفی، تمرکز حواس، تفکر، کنترل هیجانات، مهر و.رزی، نوع دوستی، محبت به دیگران، مدیریت در رفتار و اخلاق نیک، امید واری به زندگی و همه اینها با الگو بودن رفتارهای معلم بریا دانش آموزان انجام پذیر است نه در گفتار بلکه در عمل و رفتار بزرگترها دانش – آموزان این صفات را یاد می گیرند و در زندگی به کار می بندند، در چنین صورتی که شوق زیستن، ب شور ونشاط دو روح و جان افراد وجود پیدا می کند.
امروزه باید در مدارس مهارت در تصمیم گیری درست، مهارت در طرح هدف های واقع بینانه زندگی، مهارت در تفکر انتقادی و خلاق و مهارت در برقراری ارتباطات انسانی به دانش آموزان آموزش داده شود. تا بتوانند برای رسیدن به اهداف خود سرسختانه تلاش کنند.
نتیجه گیری
هر انسان طبیعی می تواند کاری خلاق در زمینه یا انجام دهد. ما اگربخواهیم بزرگسالانی خلاق داشته باشیم باید به کودکان خلاق توجه کنیم. به همین دلیل باید به پرورش مهارتها وانگیزه خلاقیت بپردازیم فضاهایی که کودکان در آن خلاقیت خود را بروز می دهند و میزان خلاقیتی که از خود نشان می دهند، بستگی به آموزش آنها تجربه و سطح پرورش فکری و جسمی آنان دارد. هر عملی که کودک انجام می دهد می تواند خلاق باشد، به شرطی که دو اصل در آن رعایت شده باشد.
1- با آن چه قبلا" انجام داده است متفاوت باشد.
2- صحیح – جذاب و معنی دار باشد.
مهمترین مسئله بعد از تشخیص خلاقیت در کودکان حفظ و چگونگی پرورش آن است باید انگیزه ذاتی خلاقیت، پرورش پیدا کند بهترین روش برای حفظ خلاقیت در کودکان این است که به آنها کمک کنیم تا استعداد ها، مهارتها و علایق آنها به یکدیگر مرتبط شوند.
منابع و ماخذ:
-آمابلی، ترزا (1375) شکوفایی خلاقیت کودکان، ترجمه قاسم زاده و عظیمی، چاپ اول، تهران، نشر دنیای نو
- پیر خائفی، علیرضا (1383): نگاهی به سنجش خلاقیت دانش آموزان از منظر تحولی و گونه ای مجموعه مقالات اولین همایش ارزشیابی تحصیلی چاپ اول، تهران انتشارات تزکیه
- کریمی، علی (1384) پرورش خلاقیت، چاپ اول، تهران، انتشارات رسانه تخصصی